کلمات مکنونه ۱۰

ای پسر هوی

براستی بشنو، چشمِ فانی جمال باقی نشناسد و دل مُرده جز به گل پژمرده مشغول نشود زیرا که هر قَرینی قَرین خود را جوید و به جنس خود اُنس گیرد.

ای پسر هوی: خطاب به نفوسی که در غفلت و عوالم مادی مستغرقند.

هوی: میل و خواهش نفسانی

فانی: ناپايدار، نابود شدني، ناپايدار

جمال: زيبايي، خوبي، حسن صورت يا سيرت

باقی: پايدار،هميشگي، جاويد - يكي از القاب الهي است

جمال باقی: جمال قِدم، جمال مبارک

قرین: همدم، یار، مصاحب، نزدیک

"بچشم او او را ببینید و اگر بچشم غیر ملاحظه کنید، هرگز به شناسایی و آگاهی فائز نشوید." ~حضرت بهاءالله، لوح ابن ذئب

"... منم آفتاب بینش و دریای دانش، پژمردگان را تازه نمایم و مردگان را زنده کنم. منم آن روشنایی که راه دیده بنمایم و منم شاهباز دست بی نیاز که پر بستگان را بگشایم و پرواز بیاموزم." ~حضرت بهاءاللّه، دریای دانش، ص ۲۳