کلمات مکنونه ۳۹
- Nasim Khozein
- Jul 18, 2020
- 2 min read
Updated: Oct 6, 2020

ای پسر رمّاد
به راحت یومی قانع مشو و از راحتِ بیزوال باقیه مگذر و گلشنِ باقی عیش جاودان را به گلخن فانی ترابی تبدیل منما. از زندان به صحراهای خوش جان عروج کن و از قفسِ امکان به رضوانِ دلکشِ لامکان بخرام.

رَمّاد: خاکستر، خاک
یوم: روز، عصر و زمان - جمع: ایام
قانع: راضی، خشنود
بیزوال: دائمی، همیشگی
گلشن: باغ، گلستان
عیش: زندگانی، معیشت، خوشی
گلخن: آتشخانه حمام
فانی: ناپایدار، نابود شدنی
تراب: خاک، زمین
عروج: بالا رفتن، صعود کردن
امکان: عالم وجود، عالم جسمانی
رضوان: بهشت
دلکش: دلپذیر، خوش آیند
لامکان: بدون جا و مکان، منظور عالم غیب و عالم الهی است.
بخرام: با ناز و آهسته بیا، خوش رفتن - خرامیدن: به ناز رفتن

صحرا: "... چون فضای روح و قلب انسانی وسیع ترین و بی انتهاترین فضای عالم است، به فضا و صحرا تشبیه شده که در آن فضا ندای رسای الهی طنین اندازد و موج زند و به اوج قدرت رسد." ~کنز اسرار، ج ۲، ص ۷۶
حضرت بهاءالله میفرمایند: "... قسم به آفتاب افق توانایی اگر دنیا را قدری بود جمالقدم سنین معدودات در سجن اعظم ساکن نبود، انسان تا در دنیاست فی الحقیقه در سکرات بوده و هست مگر قلوب فارغه که به بصر الهی در اشیاء ناظراند."~ مائده آسمانی، ج ۸، ص ۱۰۶
"ورود به هر باغی مستلزم آن است که در آن باغ باز شود تا انسان بتواند به آن داخل گردد. لقب حضرت اعلی که خود را باب اعظم نامیده اند اشاره ای است که به واسطه ظهور آن وجود مکرم، باب علم و معرفت مظهر ظهور کلی یعنی جمال قدم مفتوح گشته است. باری چون دین و ظهور الهی در هر دوره ای تشبیه به باغ و باغ بهشت و امثال آن شده است، پس باز شدن درها آن هم درهای لامکان که اشاره به باز شدن درهای عالم غیب و عوالم روحانی الهی است اشاره ای صریح به افتتاح دور جدید و امکان دخول مؤمنین به باغ بهشت الهی است." ~کنز اسرار، ج ۲، ص ۴۸
Comments