top of page

کلمات مکنونه

 

مجموعه کلمات مکنونه یا واژگان پنهان یکی از آثار حضرت بهاءالله شارع دین بهایی است که در سال ۱۲۷۴ هجری قمری حوالی سال ۵۸–۱۸۵۷ میلادی در بغداد نگاشته شده ‌است. 

این مجموعه شامل دو بخش فارسی و عربی است. بخش فارسی شامل ۸۲ قسمت و بخش عربی شامل ۷۱ قسمت می‌باشد. کلمات مکنونه که سراسر تاکید بر عهد و میثاق الهی است شامل پند در موضوعات اخلاقی و روحانی و همچنین نکاتی در مورد چگونگی و دستور العمل زندگی اجتماعی میباشد.

 

کلمات مکنونه کلمهٴ ميثاق است 
 

کلمات مکنونه از اوّل تا به آخر تأکيد و تصريح بر عهد و ميثاق است. به عبارت ديگر عصارهٴ کلمات مکنونه ميثاق الهى است. در عين حال ميثاق جامع جوانب گوناگون وحى الهى و ‌ابعاد متفاوت وجود انسانى است. اصل ميثاق بجاى تضاد و ‌تعارض ميان عرفان راستين و ‌عمل خالص و‌ عقل با انصاف بيانگر لزوم هماهنگى و‌ وحدت هر سهٴ آنها مى‌باشد اينستکه کلمات مکنونه اساساً متوجه عرفان الهى است، امّا اين عرفان در تماميّت آن يعنى اصل ميثاق ظاهر ‌مى‌گردد که همان اصلی است که در همهٴ آثار حضرت بهاء‌الله و در تماميّت ديانت بهائى ظاهر و آشکار مى‌باشد.


براى درک اين مطلب بايد به‌ کلمات مکنونه و‌ مفهوم ميثاق توجه نمائيم:
اوّلين نکته‌اى که رابطهٴ اصل ميثاق و ‌کلمات مکنونه را مشهود مى‌نمايد نام کلمات مکنونه است. مى‌دانيم که کلمات مکنونه در ابتدا صحيفهٴ مخزونهٴ فاطميه ناميده ‌شد. صحيفهٴ فاطميه مخزونه همانگونه که در قرن بديع نيز بيان شده ‌است، صحيفه‌اى بود که توسط جبرئيل نازل گرديد و  حضرت علی آنرا بنگاشت تا پس از وفات حضرت محمد و غصب حقوق حضرت علی بتوسط ابوبکر مايهٴ تسلّى خاطر حضرت فاطمه باشد. از همين‌ جا مى‌توان رابطهٴ کلمات مکنونه را با اصل ميثاق دريافت نمود.  صحيفهٴ مخزونهٴ فاطميه اثبات رسالت حضرت محمّد و عهد و‌ ميثاق ايشان از امت اسلام براى ولايت حضرت علی بود. حزن حضرت فاطمه که در اساس معلول نقض عهد و ميثاق الهى بوده ‌است بتوسّط صحيفهٴمخزونهٴ فاطميه مورد تسلى قرار مى‌گيرد. با تغيير نام صحيفهٴ مخزونهٴ فاطميه به کلمات مکنونه اين حقيقت مؤکد مى‌گردد که کلمات مکنونه اگرچه کلمهٴ ميثاق است امّا مرکز اصلی اين ميثاق هنوز به ‌صراحت مشخص نشده ‌است. چنانکه مى‌دانيم در کتاب عهدى است که اين حقيقت مکنون به عرصهٴ ظهور و‌ شهود پيوست. بدين جهت است که ميان کلمات مکنونه، کتاب مستطاب اقدس، کتاب عهد و ‌الواح وصاياى حضرت مولی‌ الورى ارتباط و ‌اتحادى ناگسستنى است.


دوّمين نکته‌اى که رابطهٴ کلمات مکنونه با اصل ميثاق را واضح مى‌نمايد شروع کلمات مکنونهٴ عربى است که حضرت بهاءالله عصاره و‌ خلاصهٴ آنرا براى ما توضيح فرموده‌اند. عين بيان مبارک اينست:
هواالبهى الابهى
هذا ما نزّل من جبروت العزّة بلسان القدرة و‌ القوّة علی‌النّبييّن من قبل. و‌ انّا اخذنا جواهره و ‌اقمصناه قميص الاختصار فضلاً علی الاحبار ليوفوا بعهدالله و‌يؤدّوا اماناته فى انفسهم و ‌ليکونن بجوهر‌التّقى فى ارض‌الرّوح من الفائزين‌.
در اين بيان مبارک جمال قدم مى‌فرمايند که کلمات مکنونه بيانگر حقائقى است که از جبروت عزّت به زبان قدرت و‌ قوت بر انبياى قبل نازل شده ‌است و ‌اينکه حضرت بهاء‌الله جوهر آنرا گرفته و‌ آنرا در قالب اختصار نازل فرموده‌اند به اين خاطر که به عهد و‌ ميثاق الهى وفا گردد و‌ امانات الهى در وجود افراد انسان حفظ و ‌ظاهر شود و ‌در ارض روح به‌ جوهر تقوى فائز شوند. در اين بيان مختصر نه ‌تنها عصارهٴ کلمات مکنونه بلکه عصارهٴ اصل ميثاق هم بيان شده ‌است. واضح است که کلمات مکنونه در اساس و ‌جوهر خويش معطوف به عهد و ‌ميثاق الهى و ‌ضرورت وفاى به‌ عهد است. امّا وفاى به ‌عهد الهى در عين حال شناسائى مظهر امر الهى است (مظاهر مقدّسه بعنوان امانت خداوند) و‌ شکوفا ‌ساختن تمامى قوا و‌ کمالات وجود انسانى است. (امانات الهى در وجود انسان که صورت و‌ مثال الهى است) و‌ بالاخره اينکه اين عهد و ‌اين اداى امانت مستلزم تخلّق به ‌اخلاق و ظهور جامعه‌اى است که زمين خاکى به ‌ارض روح و ‌افراد انسان به مظاهر تقوى مبدّل بشوند.


سوّمين علامت که به صراحت رابطهٴ کلمات مکنونه و‌اصل ميثاق را تصريح مى‌کند آخر کلمات مکنونه مى‌باشد. يعنى علاوه بر آغاز کلمات مکنونه که تصريح بر عهد و‌ ميثاق بعنوان عصارهٴ کلمات مکنونه و‌ عصارهٴ همهٴ اديان است کلمات مکنونه با تأکيد بر عهد و‌ ميثاق بنحوى لطيف خاتمه مى‌يابد. اهميّت اين امر بحدّى است که هم در کلمات مکنونهٴ فارسى و‌ هم در کلمات مکنونهٴ عربى هر دوى آنها با همين مفهوم خاتمه مى‌يابند.

 

به عبارت ديگر هر دو بيان مبارک بنحو بديعى بيانگر همان مفهوم است. امّا مى‌دانيم که آن بيان مبارک در قرآن اشاره‌اى به عهد و‌ ميثاق الهى بود. بدين‌ ترتيب که اين آيهٴ مبارکه پس از غدير خم و ‌تعيين حضرت علی بعنوان جانشين حضرت محمّد صورت پذيرفت. به همين جهت است که بفرمودهٴ قرآن کريم توسط اين عهد و‌ ميثاق است که اسلام به کمال خود نائل مى‌شود و‌ نعمت الهى کامل مى‌شود و‌ رضاء الهى ظاهر مى‌گردد. يعنى نه ‌رضاء الهى و ‌نه ايمان به اسلام و ‌نه عرفان حقائق و ‌نعم الهى هيچيک جز به وساطت ايمان و ‌اطاعت به ‌مرکز ميثاق اسلامى يعنى حضرت علی امکان‌پذير نيست. ديديم که کلمات مکنونه با اصل عهد و‌ ميثاق بعنوان هدف اصلی کلمات مکنونه شروع گرديد و‌ هم کلمات مکنونهٴ فارسى و ‌هم کلمات مکنونهٴ عربى با بيان و‌ تکرار همان آيهٴ قرآنى بشکلی بديع انتها يافت. واضح است که کلمات مکنونه سرتاسر تأکيد بر ميثاق است و‌ جز کلمهٴ ميثاق نيست.

 

کلمات مکنونه اصولاً رسالهٴ ميثاق است و ‌بدين‌ جهت از ديگر آثار مبارکه خصوصاً کتاب مستطاب اقدس، کتاب عهد و ‌الواح مبارکهٴ وصايا انفکاک‌ ناپذير است. بايد توجّه نمود که اصل ميثاق مجموعهٴ اصول دين بهائى است يعنى آنچه که در اديان قبل بعنوان اصول دين مطرح شده ‌است در امر بهائى با يک کلمهٴ ميثاق خلاصه مى‌شود. بدين جهت مفهوم ميثاق مفهومى وسيع و ‌ژرف مى‌باشد که به عبارتى تماميّت امر بهائى است و تماميّت امر بهائى هم جز به اتّکاء و ‌استفاضهٴ از اصل ميثاق قابل درک نمى‌باشد. معناى ديگر اين سخن اين است که کلمات مکنونه که بيانگر اصل ميثاق است در واقع اصول اعتقادات و اصول ديانت بهائى را تشريح مى‌نمايد.


در ابتدا ممکن است که اين ادّعا عجيب و ‌اغراق‌ آميز جلوه کند. ممکن است فکر گردد که عهد و‌ ميثاق مفهومى خاص دارد و‌ نمى‌توان آنرا تماميّت امر بهائى يا اصول اعتقادات بهائى دانست. ولی چنين نيست و‌ کوچکترين اغراق و‌ مبالغه‌اى در کار نيست. در واقع عدم شناخت اين مفهوم به روش نادرست در بررسى امر بهائى منجر مى‌گردد. آنچه که ويژگى ممتاز اصل عهد و ميثاق است اينستکه ديگر نمى‌توان قسمتى از امر بهائى را قبول و قسمت ديگرى را نفى نمود و‌ يا آنکه به بيانات عرفانى حضرت بهاء‌الله توجه نمود ولی احکام ايشانرا بى ‌اهميت پنداشت و‌ يا آنکه به بيانات حضرت بهاءالله توجه نمود ولی به بیانات حضرت عبدالبهاء و‌ حضرت ولی امرالله بى ‌اعتناء بود. يا آنکه هياکل مقدّسهٴ امر بهائى را قبول کرد ولی از مرجعيّت مطلق و مصون از خطاى بيت‌العدل اعظم الهى غافل شد. به همين‌ ترتيب بخاطر جامعيت اصل ميثاق است که ديگر بخلاف برخى مسيحيان نمى‌توان ايمان را به عرفان بدون عمل تقليل داد يا آنکه عمل را تأکيد نمود ولی اصول اعتقادات را کاملاً دلبخواهى و ‌صد در صد وابسته به تعبير شخصى پنداشت. همهٴ اين طرز فکرها که مخالفت با تماميّت و روح امر بهائى دارد و ‌جنبهٴ ارگانيک و ‌زنده و‌ حيات ‌بخش آنرا مورد حمله قرار مى‌دهد در واقع تضاد با اصل ميثاق است. حال بايد مفهوم ميثاق را قدرى بيشتر توضيح داد تا رابطهٴ آنرا با اصول اعتقادات و ‌اصول دين بهائى متوجه گرديد.


براى درک اين مطلب بايد به تعبير و ابداع حضرت ربّ اعلی از مفهوم اصول دين توجه نمود. مى‌دانيم که در عالم اسلام متألّهان و فقهاء اسلامى به انواع گوناگون اصول دين اسلام را مشخص کرده‌اند. در ميان اهل تسنّن اصول دين اسلام به پنج قسمت تقسيم مى‌شود که اوّلی شهادت است (که شامل اقرار به توحيد و نبوّت و معاد و فرشتگان و کتب مى‌باشد) و‌ باقى آن نماز و روزه و زکات و حج مى‌باشد. در ميان اهل تشيّع اصول دين صرفاً به اعتقادات مربوط گشته و باز به ۵ قسمت تقسيم مى‌گردد:

۱. توحيد يعنى ايمان به وحدت الهى
۲. نبوّت يعنى ايمان به انبياء الهى
۳. معاد يعنى ايمان به قيامت و رجعت

۴. عدل يعنى ايمان به عدالت الهى‌

۵. امامت يعنى ايمان به ائمهٴ اسلام
چنانکه مى‌بينيم اهل تشيّع دو اصل عدل و ‌امامت را از اصول دين پنداشتند. بحث در بارهٴ مفهوم اين اصول خارج از اين مقاله است امّا بايد به اين نکته متذکر گرديم که دو مفهوم عدل و ‌امامت کاملاً به يکديگر مربوط بوده و ‌يکى توجيه ديگرى مى‌باشد. بدين‌ ترتيب که تأکيد بر عدل نه ‌تنها بخاطر تأکيد بر مفهوم آزادى نسبى انسان بود (در ارتباط با بحث ميان معتزله و اشاعره) بلکه بعلاوه استدلالی بود بر ضرورت اصل امامت. يعنى آنکه عدل الهى اقتضاء مى کند که امامى که بتواند حقائق الهى را بيان کرده و معانى قرآن کريم را تبيين نمايد تا آنکه بشر بداند ارادهٴ الهى چيست و ‌تکليفش چه مى‌باشد وجود داشته باشد. و ‌لذا اصل، عدم توجيه و ‌استدلال بر اصل امامت بود. البته در ميان تشيّع نيز اين امام لازم نيست تا ابد بشکل ظاهرى و جسمانى در عالم موجود باشد و ‌به همين علّت است که غيبت امام دوازدهم را با اين اصل متعارض نمى‌دانند.

 

حضرت اعلی در رسالهٴ سلوک اين مطلب را مؤکّد ساخته‌اند و‌ اصول دين را به اين ترتيب بيان مى‌فرمايند‌:
انّ‌ الدين متقّوم بارکان اربعة التوحيد و النبوة و الولاية و الشيعه ابواب اربعه لايصح اوّلها الا بآخرها و کلّ ذلک وجه ‌الله الّذى لا يملک و هوحب آل الله الّذى هو نفس حب‌الله و هو الکنز المخفى.
در اين بيان مبارک که قبل از اظهار امر حضرت ربّ اعلىٰ نازل گرديده ‌است، حضرت باب مى‌فرمايند که ديانت مبتنى بر ۴ رکن است که توحيد و ‌نبوت و‌ ولايت و‌ شيعه مى‌باشند و ‌اينکه ايمان به رکن اوّل ممکن نيست مگر به ‌ايمان به‌ رکن چهارم و ‌آنگاه توضيح مى‌فرمايند که مجموعهٴ اين ارکان اربعه را حبّ آل الهى که نفس حب خداست و کنز مخفى است، تشکيل مى‌دهند.
همين مفهوم در آثار حضرت ربّ اعلىٰ که بعد از اظهار امر مبارک نازل شده مکرراً تصريح و ‌تأکيد مى‌گردد. نکته‌اى که در اين مفهوم اصول دين آشکار است اينستکه همهٴ آنها ارتباط منطقى و‌ زيبائى به‌ يکديگر داشته و حلقات سلسلهٴ واحدى را تشکيل مى‌دهند. اعتقاد به‌ خدا و اعتقاد به‌ مظاهر خدا و اعتقاد به‌ مبيّن آيات الهى و‌ اعتقاد به واسطهٴ ميان مردم و مبيّن آيات همگى بيانگر مراتب و وسائط فيض الهى به ‌خلق است. يک نکتهٴ ديگر را هم بايد متذکر گرديد و ‌آن اينست‌که حضرت عبدالبهاء در تفسير نگين اسم اعظم نيز که رمزى از اصول اعتقادات بهائى است از ارکان اربعهٴ بيت توحيد سخن مى‌فرمايند که اشاره‌اى به ۴ ه مى‌باشد.

 

در تفسير سورهٴ والعصر حضرت باب مؤکد مى‌فرمايند که اعمال، مورد قبول حقّ نمى‌شود مگر آنکه به پيروى و ‌اطاعت از هر چهار رکن توحيد مزين باشد و الاّ آن عمل براى عامل عذابى بيش نيست. قسمتى از بيان مبارک اين است‌:
لانّ روح‌الاعمال فى کلّ عالم هو حرف التّوحيد و‌ کلمة ‌‌النبوّة و‌ شئون الولاية و‌عهد المحبّة لاهل تلک الولايه. فمن عمل فى‌ المقام الثّالث فلم يرفعه‌الله الی مقام رحمته.
بايد توجه کرد که اين مراتب چهارگانه در کتاب بيان فارسى به شکلهاى گوناگون تکرار مى‌گردند و مجموعهٴ آن واحد اوّل بيانى را تشکيل مى‌دهند که رمز آن بسم ‌الله الامنع الاقدس يا بسم‌ الله الرحمن الرحيم است که از چهار کلمه و در عين حال ١٩ حرف تشکيل شده ‌است. تأکيد حضرت اعلىٰ به اينکه اين چهار رتبه همگى واحدى را تشکيل مى‌دهد به شکل ديگرى بيانگر اين حقيقت است که اصل ميثاق اصلی تقسيم‌ ناپذير و مجموعه‌اى واحد مى‌باشد.

 

عهد‌ حضرت بهاء‌الله در کتاب عهد ايشان مى‌باشد. ارکان اربعهٴ توحيد همان عهد و‌ ميثاق الهى است. از اين جهت است که در اصطلاح اهل بهاء از اصول دين صحبت نمى‌شود امّا بجاى آن از اصل مظهريّت و اصل ميثاق ياد مى‌گردد. علّت اين امر اينستکه اصل ميثاق و ‌اصل مظهريّت در واقع يکى هستند و هر دوى آنها شامل و‌ جامع اصول اعتقادات مى‌باشند. در اينجا چند نکته واضح مى‌گردد:
اوّلاً حال مى‌فهميم که چرا کلمات مکنونه عصارهٴ حقائقى است که بزبان انبياء قبل نيز نازل شده ‌است. در واقع اصل ميثاق اصول دين همهٴ اديان است که در هر ديانتى بشکل بديعى ظاهر مى‌گردد. در نتيجه کلمات مکنونه هم اصول اعتقادات بهائى است و‌ هم ظهور بديعى از حقائق ازلی و‌ قدسى که اصل و‌ حقيقت همهٴ اديان را شامل مى‌شود. البته از اين مطلب نبايد چنين برداشت کرد که کلمات مکنونه صرفاً تکرار حقائق گذشته است. اصل اساس ميثاق همان اصل تجديد و تکامل اديان الهى است که بر طبق آن خداوند در هر زمان حقائق بديعى را باقتضاء درجهٴ تکامل و درک جامعهٴ انسانى افاضه مى فرمايد. به همين جهت اصل واحدى که مشترک در همهٴ اديان است در عين حال بر ابداع و خلق بديع حقائق الهى در ديانت بديع نيز تأکيد مى‌نمايد.
دوم آنکه متوجه مى گرديم که کلمات مکنونه که تأکيد بر عهد‌ و‌ ميثاق الهى است در آن واحد مبحثى در مورد توحيد الهى، حقيقت خلقت، حقيقت انسان، محبّت‌الله، ظهور مظاهر الهى، تجديد و تکامل اديان، تصريح به مقام من يُظهِره ‌اللّه حضرت بهاء‌الله، لزوم اتباع از احکام و‌ تعاليم مبارکه، لزوم تخلّق به اخلاق الهى، و‌ لزوم اطاعت از ميثاق حضرت بهاء‌الله در خصوص مبيّن و‌ مؤسّسات و نظم بديعش مى‌باشد. چنانکه مى بينيم همهٴ اينها جوانب گوناگون حقيقت واحدى است که در اصل ميثاق مندمج و مندرج است و ‌در کلمات مکنونه بشکل فشرده و‌ اختصار بيان گرديده و‌ بعداً در تمامى آثار مبارکهٴ بهائى تصريح و‌ تبيين مى‌گردد. کلمات مکنونه در نتيجه آينهٴ تماميّت امر بهائى است که بايد بمدد تماميّت آثار مبارکه مفهوم و معلوم گردد.

 

کلمات مکنونه و  ‌وحدت ميثاق بهائى 
بطور کلى اصل ميثاق بيانگر عهد الهى با کائنات و‌ خصوصاً بشر ‌است. بدين‌ ترتيب ميثاق به‌ شکلهاى گوناگون ظاهر مى‌گردد امّا در همهٴ آنها بايد وحدت اصليّه و ‌جامعهٴ آن را مورد توجّه قرار داد. کلمات مکنونه تبلور و ‌تجلّى اين وحدت است. ميثاق در وهلهٴ اوّل عهد ايمان به‌ خداست و ‌در وهلهٴ ثانى ايمان به‌ مظاهر امرش و‌ جمالمبارک است. در وهلهٴ ثالث ايمان به ‌عهد و‌ ميثاق الهى و‌ محبّت و‌ اطاعت مرکز ميثاق و ‌ولىّ ‌امرش است. و ‌در وهلهٴچهارم ايمان به‌ نظم بديعش است که در رأس آن مرجع مصون از خطا، بيت‌العدل اعظم الهى قرار دارد و‌ به شکل ميثاق اجتماعى و‌ نظم جهان‌ آراى الهى ظاهر مى‌گردد. همچنانکه ديديم اصل ميثاق و‌ عصارهٴ کلمات مکنونه همين نکته است که اين جوانب گوناگون از يکديگر قابل انفکاک نيستند و‌ متّحد و ‌واحد مى‌باشند.


کلمات مکنونه مفاوضه‌اى عاشقانه ميان حقّ و‌ خلق است. ويژگى محبّت تقابل آن است. ميثاق الهى که همان فيض وجود است در اصل چيزى جز محبّت الهى نيست. به‌ همين جهت است که حضرت عبدالبهاء نيز براى شريعت، طبيعت، علم و‌ محبّت تعريف واحدى بيان فرموده و همگى را به عنوان روابط ضروريهٴ منبعث از حقائق اشياء معرّفى فرموده‌اند. 


جمالمبارک در کلمات مکنونه در مورد مفهوم محبّت، خلقت و وجود به ابداع زيبائى دست مى‌زنند. مى‌دانيم که در حديث قدسى که توسط حضرت عبدالبهاء تشريح شده ‌است خداوند علّت خلقت را محبّت دانسته و مى‌فرمايد‌... کنت کنزاً مخفيّاً فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکىّ اعرف" (يعنى من گنجى پنهان بودم دوست داشتم که شناخته شوم پس خلق را آفريدم تا شناخته گردم) امّا در اين بيان قدسى جنبهٴمکالمه اندکى ضعيف است. فاحببت ان اعرف هنوز ارتباط چندانى به خلق ندارد بلکه خلق در آن کاملاً پذيرا و مفعول است. امّا جمالمبارک در کلمات مکنونه براى تأکيد بر اصل ميثاق و‌ تأکيد بر اين تقابل و‌ تفاهم همان حقيقت را به اين شکل بديع بيان مى‌فرمايند‌:
يا ابن الانسان‌: کنت فى قدم ذاتى و ازليّة کينونتى عرفت حبّى فيک خلقتک و القيت عليک مثالی و اظهرت لک جمالی.

در اين بيان مبارک به جاى فاحببت ان اعرف (دوست داشتم که شناخته شوم) عرفت حبّى فيک (محبّت ترا نسبت به خود دريافتم) ذکر شده ‌است و ‌اين امر واسطهٴ ميان کنز مخفى و‌ خلق گرديده ‌است. بحث در مورد اين بيان مبارک مستلزم مقالهٴ خاصّى است و‌ به آن نخواهيم پرداخت. امّا خواننده مى‌تواند به لوح مبارک حضرت عبدالبهاء در تفسير حديث کنت کنز مراجعه نمايد تا جواهر معانى اين بيان مبارک را دريافت نمايد.

 


کلمات مکنونه و سبک آيات 


اوّلين ويژگى مهّم کلمات مکنونه آنست که اساساً به سبک آيات است. بدين‌ معنى که کلمات مکنونه مستقيماً ظهور کلمهٴ الهى است. اين امر در سرتاسر کلمات مکنونه آشکار است.  اوّلين مطلبى که در این مورد بايد به آن اشاره نمود اين واقعيت است که کلمات مکنونه به صراحت بيانگر مقام منيع حضرت بهاء‌الله به عنوان مظهر امر الهى و‌ من يُظْهِره‌الله موعود بيان مى‌باشد. حضرت ربّ‌ اعلىٰ مقام آيات را مختص نقطهٴ فرقان و نقطهٴ بيان دانسته و حجّت مَن يُظْهره‌الله را نيز صرفاً به ‌آيات محول فرمودند. اگر چه دوران بغداد دوران اظهار امر خفى جمالمبارک است ولی سبک کلمات مکنونه و ساخت آن به صراحت حاکى از اظهار امر مبارک مى‌نمايد. اين مطلب دقيق و لطيف ما را به ياد احسن ‌القَصص مى‌اندازد که اگر چه حضرت ربّ‌اعلىٰ در ابتداء نظر به فضل خويش و‌ عدم استعداد خلق به ‌صراحت از‌ مظهريت خود سخن نگفتند ولی در عمل با نزول احسن‌ القصص به سبک آيات ظهور ديانت بديع و‌ نقطهٴبيان را مؤکّد ساختند.  


تأکيد حضرت بهاء‌الله به مقام منيع و شامخ مظهريت ايشان را مى توان نه ‌فقط از طريق سبک آيات بلکه از طريق جوانب ديگر کلمات مکنونه به وضوح ديد. به ‌عنوان مثال در ابتداى کلمات مکنونه، همانطور که قبلاً زيارت شد، حضرت بهاء‌الله تأکيد مى‌فرمايند که کلمات مکنونه خلاصه و عصارهٴ همهٴحقائقى است که به انبياء گذشته نازل شده‌ است. حال بايد به اين بيان توجه کرد. چه کسى جز مظهر الهى مى‌تواند ادّعا نمايد که همهٴحقائق نازل بر انبياء الهى را مى‌داند و مى‌فهمد و مى‌تواند همهٴ آنها را به شکل اختصار بيان نمايد‌؟ اين کار خود به تنهائى براى اثبات آنکه مقام حضرت بهاء‌الله مقام مظهريت است و رجعت نقطهٴ فرقان و نقطهٴ بيان کافى است.


امر ديگرى نيز به صراحت از مقام حضرت بهاء‌الله در کلمات مکنونه سخن مى‌گويد. اين امر آنقدر آشکارست که باعث عدم توجه و غفلت مى‌شود. مى‌دانيم که حضرت بهاء‌الله در آثار بغداد خود را با عنوان بهاء معرفى مى‌فرمايند و مى‌دانيم که حضرتشان از زمان حضرت ربّ ‌اعلی در ميان بابيان نيز به همين عنوان معروف بودند. امّا تأکيد حضرت بهاء‌الله بر عنوان خويش در عين حال تأکيد بر مقام مظهريت ايشان است. شروع کلمات مبارکهٴ مکنونه اين‌ است‌:
هوالبهى الابهى
در اينجا خداوند به عنوان اسم اعظم خود، يعنى بهاء معرفى شده ‌است و در عين حال جمالمبارک نيز خود را در آثار دوران بغداد بعنوان بهاء معرفى مى‌فرمايند. همين امر به تنهائى براى اشاره به مقام مظهريت ايشان کافى است. البته هرکس که به آثار حضرت نقطهٴ اولی آشنا باشد مى‌داند که بهاء جز من يُظْهِره‌الله نيست و اين امر به شکلهاى گوناگون در آثار مبارکشان تصريح و تأکيد مى‌شود. به عنوان مثال در بيان فارسى، هيکل مبارک تقويم را با شهر البهاء و ‌يوم ‌البهاء آغاز مى‌فرمايند و بيان مى‌کنند که خداوند اين روز را مختص مَن يُظهِره‌الله قرار داده ‌است و البته تعجبى هم ندارد چون اسم اعظم و موعود بيان بايد در سر آغاز همهٴ ديگر اسماء الهى قرار بگيرد.

 

اقتباسی از گفتار استاد نادر سعيدى

YouTube.png
Instagram copy.png

© 2021 by Alvaah.com

الواح و آثار بهائی

bottom of page